این روزها..
- بابایی تو این گرما با دهن روزه گرما زده شد و دم افطاری دراز کشیده بود..وقتی اومدی طرفش، گیرت انداخت و با فشار گرفتت و خوردت. شما هم گریه کنان خودتو نجات دادی و اومدی سمت من و تو مسیر برگشتی بهش گفتی مگه من کباکَم منو میخوری؟؟؟!!! - محیا تو دستشویی: مانی بیا پ ی پ ی کردم. زود بیا بشورش،بدم میاد ازش!!! نه پَ ما خیلی خوشمون میاد ازش.. تو دستشویی هم شروع کردی به تعریف از خودت. مانی دیدی دختر خوبی بوددددددم (بهمین کشداری) خانم بودددددم . ساکت بودم خوابیدی!!! منو داری تو دلم گفتم بذار ازین مقوله خلاص بشم تا به خانمی تو بیشتر فکر کنم.. - کلا همیشه اعتماد بنفست خوبه و واسه اینکه به همه چی دست بزنی دیگه بزرگ وخانم شدی. بجز ...